به معنی کنده کار است یعنی شخصی که در مس و برنج و چوب و تخته و امثال آن نقش ها کند. (برهان). آنکه بر چوب و زر و جز آن نقش کند و به هندی کندن گر گویند. (فرهنگ رشیدی). نقار. (مهذب الاسماء). کنده کار. (آنندراج). کسی که در روی مس و برنج و عقیق و جز آن قلم زنی کند وحکاکی نماید و کنده کار و حکاک. (ناظم الاطباء) : و کنده گر را نقار گویند. (تفسیر ابوالفتوح)
به معنی کنده کار است یعنی شخصی که در مس و برنج و چوب و تخته و امثال آن نقش ها کند. (برهان). آنکه بر چوب و زر و جز آن نقش کند و به هندی کندن گر گویند. (فرهنگ رشیدی). نقار. (مهذب الاسماء). کنده کار. (آنندراج). کسی که در روی مس و برنج و عقیق و جز آن قلم زنی کند وحکاکی نماید و کنده کار و حکاک. (ناظم الاطباء) : و کنده گر را نقار گویند. (تفسیر ابوالفتوح)
آی غده سر. دشنام یا نفرین است که مردم قزوین به اطفال دارای ده سال به بالاکنند: آی غده سر! و بی آی هیچوقت گفته نشود، و در ترکی آذری به این معنی گده یا آی گده به کار برند. کلمه دشنام گونه ای است که پسران از 9 تا 14 ساله را گویندو از آن پیش رس و زود و پیش از وقت به کارهای بزرگان گراینده خواهند نه به خوبی. رجوع به آی قده سری شود
آی غده سر. دشنام یا نفرین است که مردم قزوین به اطفال دارای ده سال به بالاکنند: آی غده سر! و بی آی هیچوقت گفته نشود، و در ترکی آذری به این معنی گده یا آی گده به کار برند. کلمه دشنام گونه ای است که پسران از 9 تا 14 ساله را گویندو از آن پیش رس و زود و پیش از وقت به کارهای بزرگان گراینده خواهند نه به خوبی. رجوع به آی قده سری شود
مخفف مژده برنده. بشیر. که مژده میبرد. که مژده میرساند. کسی که خبر خوش به کس دیگر می برد. که حامل پیام خوش است: بر او مژده بر چون ره اندر گرفت جهان گفتی از باد تک برگرفت. اسدی (گرشاسب نامه ص 46)
مخفف مژده برنده. بشیر. که مژده میبرد. که مژده میرساند. کسی که خبر خوش به کس دیگر می برد. که حامل پیام خوش است: بر او مژده بر چون ره اندر گرفت جهان گفتی از باد تک برگرفت. اسدی (گرشاسب نامه ص 46)
زنده کن. (آنندراج). زنده کننده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : آن زنده یکی را و دو را کرد به معجز وین زنده گر جان همه خلق جهانست. منوچهری (یادداشت ایضاً). به کف موسی کلیم کریم بدم عیسی که زنده گر است. انوری (از آنندراج). رجوع به زنده کن شود
زنده کن. (آنندراج). زنده کننده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : آن زنده یکی را و دو را کرد به معجز وین زنده گر جان همه خلق جهانست. منوچهری (یادداشت ایضاً). به کف موسی کلیم کریم بدم عیسی که زنده گر است. انوری (از آنندراج). رجوع به زنده کن شود
برندۀ انده (اندوه). آنکه غم و اندوه را از بین می برد. تسلی دهنده: دبیری بیاورد انده بری همان ساخته پهلوی دفتری. فردوسی. مهر فرزند بر خواجه فکنده ست جهان زآنکه چون مادر انده خور انده بر اوست. فرخی. خاقانی غریبم در تنگنای شروان دارم هزار انده انده بری ندارم. خاقانی، سبو و کوزه. (ناظم الاطباء)
برندۀ انده (اندوه). آنکه غم و اندوه را از بین می برد. تسلی دهنده: دبیری بیاورد انده بری همان ساخته پهلوی دفتری. فردوسی. مهر فرزند بر خواجه فکنده ست جهان زآنکه چون مادر انده خور انده بر اوست. فرخی. خاقانی غریبم در تنگنای شروان دارم هزار انده انده بری ندارم. خاقانی، سبو و کوزه. (ناظم الاطباء)
دیدن گنده پر کافر را، دلیل بر دنیا بود و مسلمان را، دلیل بر مال حلال است و دیدن گنده پر کافر را، دلیل بر مال حرام کند. اگر دید با گنده پری مجامعت نمود، دلیل که مراد دنیائی حاصل شود. محمد بن سیرین
دیدن گنده پر کافر را، دلیل بر دنیا بود و مسلمان را، دلیل بر مال حلال است و دیدن گنده پر کافر را، دلیل بر مال حرام کند. اگر دید با گنده پری مجامعت نمود، دلیل که مراد دنیائی حاصل شود. محمد بن سیرین